چکیده
مسئلة اصلی در این پژوهش، آشناییزدایی و هنجارگریزیِ معنایی در غزلیات مولوی است. برای این منظور، نگارنده تلاش میکند ضمن بررسی پانزده غزل از غزلیات مولوی، عناصر سازندة هنجارگریزی معنایی را از قبیل مجاز، تشبیه، استعاره، کنایه، نماد و متناقضنما در آن نشان دهد. در مبحث مجاز اذعان میکند که واداشتنِ ذهن خواننده به تلاش برای رسیدن به معنی اصلی، موجبِ قوتِ تأثیر کلامِ مولوی میشود. در بحث از تشبیه، بیان میدارد که مولانا با ایجاد مکثِ هنری در تشبیهاتِ نوین خود، بر برجستگی شعرش میافزاید. در قسمت استعاره نیز میگوید تصاویری که مولوی از استعاره و تشخیص به دست میدهد، بیش از آنکه حاصل تخیل شاعرانة وی باشد، حاکی از صمیمیت عاطفی و تأمل و دلبستگی شاعر به یک حالت روحی غالب است. در بخش کنایه هم ذکر مینماید که مولانا بسیاری از معانی را که ادای آنها، با منطق عادی گفتار لذتبخش نیست، از راه کنایه به شکلی گیرا و مؤثر بیان میکند. در قسمت نماد نیز مشخص میکند که وی از طریق شگردهایی ابداعی مانند تازگی تصویرها و باطننگری، خون تازهای در نمادگرایی عرفانی فارسی جاری کرده است. در بحث متناقضنما گفته است که بسیاری از تناقضگوییهای او، ریشه در عقاید عرفانی، کلامی و فلسفی دارند. نتیجه آنکه مولانا وقتی غزلی را با یکی از عناصر سازندة هنجارگریزی شروع میکند، در ابیات بعد نیز بیشتر با همان عنصر تا پایان ادامه میدهد. دلیل این امر را میتوان ارتجالی بودن شعر وی دانست.
برچسب : نویسنده : fhematifarsani4 بازدید : 211